آثار باستانی و فرهنگ بومی مردم سیرجان

دبیرستان غیرانتفاعی دخترانه سیرجان

آثار باستانی و فرهنگ بومی مردم سیرجان

دبیرستان غیرانتفاعی دخترانه سیرجان

طراح وبلاگ: زهرا رونق زاده
دبیرستان غیرانتفاعی دخترانه سیرجان
مدیر آموزشگاه: خانم صدیقه اسلامی
دبیر مربوطه: آسیه پورشهسواری

بایگانی

آخرین مطالب

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۵ ، ۱۹:۴۵
زهرا رونق زاده

پیشگفتار

سیرجان شهری در جنوب غربی استان کرمان و مرکز شهرستان سیرجان است. این شهر در ۹۶۰ کیلومتری تهران و ۱۷۵ کیلومتری کرمان قرار دارد و با توجه به قرارگرفتن در تقاطع محورهای مواصلاتی یزد-بندرعباس و کرمان -شیراز از دیرباز مورد توجه بوده‌است جمعیت شهرسیرجان بر پایه سرشماری سال ۹۰ برابر ۱۸۵٬۶۲۳نفر بوده‌است و از لحاظ جمعیت شهری دومین شهر استان کرمان است شهر سیرجان به دو منطقهٔ شهرداری تقسیم شده‌است.

فصل اول  :

تاریخچه شهر سیرجان

یک شهر و سه پیشینه سیرجان

سیرجان از شهرهای استان کرمان در 180کیلومتری کرمان بر سر راه بندعباس ، فارس ، کرمان به تهران قرار دارد.این شهر از نظر جغرافیایی سوق الجیشی وسوابق تاریخی حائز اهمیت است ومنطقه ایست با سه موضع تاریخی ، اکثر مورخین در آثار خود ورویدای را که در سه موضع این منطقه رخ داده به سیرجان فعلی نسبت داده اند و این امر باعث شده کسانی که درباره تاریخ سیرجان آگاهی کامل ندارند دچار اشتباه شوند . لذا به منظور احتراز از اشتباه ومعرفی بیشتر سیرجان درباره سه موضع سیرکان «سیرجان کهنه» بیمید وسعید آباد «سیرجان فعلی» مختصراً توضیحاتی بیان می شود .

 

 

1-سیرکان«اولین شهر»

پیرامون سیرکان «سیرجان کهنه» واوضاع این شهر در کتب معتبر تاریخی از قبیل احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم ، حدود العالم من المشرق ال المغرب ، تاریخ یمنی وآثار البلاد مطالبی آمدهکه اکثراً با هم تطبیق دارند ومحققین ونویسندگان متفقاً سیرجان را شهری بزرگ آباد ، زیبا با آداب و رسوم خوب ، مردمی دانشمند ، مساجد وبازارهاوقنوات فراوان معرفی نموده اند . این شهر که عده ای قدمت آن را به دوره هخامنشی وبرخی از آثار خسروبن بلاش بن نرسی بن هرمز نهمین پادشاه اشکانی می دانند در هیجده کیلومتری سیرجان فعلی قرار دارد وبا نامهای سیرکان ، سمنگان ، سمنجان،شهریگان در کتب تاریخی آمده است وپس از حمله اعراب نام آن به سیرجان تغییر یافته . در سال 796ه.ق در اثر حمله وحشیانه ایدکو نابود گشته .آثار وبقایای آن هنوز در قلعه ی سنگ باقیست.

2- بیمید

در بیست کیلومتری شمال غربی سیرجان قدیم قرار داشت وقبل از حمله ی ایدکو خالی از سکنه بود وپس از اینکه ایدکو سیرکان وقلعه سنگ را مورد تجاوز قرار داد بالاجبار ساکنین به بیمید روی آوردند وبا مشکلات فراوان درصدد آبادانی آن برآمدند وبه علت وجود قنوات وزمینهای حاصل خیز وهجوم جمعیت روز به روز بر آبادانی آن افزوده گشت .

3- سعید آباد «سیرجان فعلی»

در سه کیلومتری جنوب غربی بیمید قرار دارد که در اوایل حکومت زندیه توسط یکی از مالکین کشکوئیه بنام حاج میرزا سعید اولین اقدامات جهت آبادانی آن بعمل آمد وبه همین مناسبت نیز به سعید آباد معروف است . در مورد آبادانی آن چنین نوشته اند :

حاج میرزا سعید «جداعلاء خاندان سعید نیا» به قصد انجام کاری عازم کرمان می شود در بین راه یکی از همراهان او در پی تعقیب آهویی از حاجی جدا می گردد و پس از طی مسافتی کوتاه دست اسبش به اهی فرو می رود . سنگی از لبه ی چاه پایین می افتد وصدایی بلند می شود که دلیل بروجود آب در آن چاه می باشد حاجی را مطلع می سازند واو مصمم می شود به جای سفر به کرمان وسایلی جهت بیرون آوردن واستفاده از آبهای زیر زمینی تهیه نماید.

تصویری از زندگی گذشته

ساختمان های مسکونی

ساختمانها عموماً با خشت وگل ونمایی گچی وحیاط سازی سنگی در ارتفاعی بیش از یک متر ا سطح زمین ساخته می شد . تیین دیوارها وسر در ایوانهاو دالانها بستگی به سلیقه ی معمار ووضعیت مالی صاحبخانه داشت . به کار برد آجر در نمای بیرونی وکف وسقف اطاقها ودر بعضی موارد حیاط منازل با آجرهایی که ازکوره های آجر پزی «محمود آباد سید» تامین می گشت متداول بود .گچبری آینه کاری سقفها ودیوارها وقسمتهایی از اطاقبه عنوان جالباسی وجا چراغی به نسبت وسع وسلیقه ی صاحبخانه انجام می گرفت.

بادگیر

ساخت بادگیر های بلند با طرحهای جالب ، که از پر استفاده ترین مکانهای تابستانی بود به نسبت وسعت منازل از ضروریات بشمار می رفت وکمتر منزلی بدون بادگیر ساخته می شد ، زیرا تابستانها بانداشتن امکانات از قبیل کولر ، پنکه ،یخچال به چنین مکانی جهت استراحت ونگهداری مواد غذایی وکوه های آب آشامیدنی نیا مبرم بود ودر بقیه ی فصول نی بلا استفاده نمی ماند .

در منازل وسیع ، بادگیر ها را معمولاً با یک تا دو اطاق متصل به هم به نام اطاق زیر بادگیر واطاق پشت بادگیر وایوانی در قسمت بیرون ساختمان به نام تالار پیش بادگیر می ساختند و در منازل کوچک ومعمولی اطاقی به مساحت 20 تا 24 متر را به این مکان اختصاص می دادند .

خانواده ها ازآغاز روز تا هنگام غروب آفتاب ، اصطلاحاً در اطاقهای زیر بادگیر یا پشت بادگیر به سر می بردند وعصر هنگام ، به قسمت بیرون که تالار بادگیر نام داشت نقل مکان می نمودند وشبها نیدرون پشه بند و یا بر روی تختهای چوبینی که در سیرجان ساخته می شد در همان مکان می خوابیدند .نمونه هایی ا این آثار بنایی که در حال حاضر تحت نظر میراث فرهنگی مدمت وحفظ می گردند عبارتند از :1-بادگیر معروف چپقی متعلق به منزل مرحوم دکتر سیدعلی اصغر مجد رضوی این بادگیر توسط معمار خوش ذوق سیرجانی «آقای سید محمد شجاع » با الهام از دودکشهای کشتی بیش از نیم قرن ساخته شده وبه علت شباهت به چپق ، بادگیر چپقی معروف است .2- بلند ترین بادگیر معمولی مربوط به منزل مرحوم حاج سید ابراهیم رضوی معروف به منزل حاج رشیدیست که از شاهکارهای بنایی 150 سال قبل می باشد ، علاوه بر این در کوچه وپس کوچه های محله های مختلف مختلف ، آثاری از بادگیر ها بر بام منازل قدیمی دیده می شود که خواه ناخواه مانند سابق موارد استفاده ای ندارد .»

 

دیوارها وسردر منازل

تزیین دیوار منازل نیز با استفاده از مصالحی که تهیه ی آن مقرون به صرفه وبسیار آسان بود ،نمونه ای از هنر وسلیقه ی معماران این دیار می باشد . استادان معماری با به کاربردن آجر وسنگریزه وگچ طرحها ونقوش جالب وبر جای ماندنی بوجود می آورند که عواملی از قبیل باران وآفتاب کوچکترین تاثیر معکوسی بر آنها نمی گذاشت برای مثال ، دیوار منزل مرحوم حاج علی اصغر حسابی در خیابان امام (ره) بیانگر ذوق وسلیقه ی معمار سیرجانی آقای محمود معماریان در سال 1326 ه.ش وآثار برجای مانده از منزل مرحوم سعید نیا «ناظم» نیزنشانه ی سلیقه .مهارت مرحوم استاد حاج غلامعباس معماریان می باشد .

قسمت بالای دربهای منازل ودالانهای اولیه را «سر در» می گفتند ومعمولاً با سبکهای خاص معماری به نقوش وآیات قرآنی از قبیل «یدالله فوق ایدیهم» ، « نصر من الله وفتح قریب » ، « وان یکاد » و«آیه الکرسی » تزیین می شد.جهت رفع چشم زخم ، سرآهو وبز کوهی وجسد جغد را می خشکاندند وبر سر در منازل نصب می نمودند وچه بسا خانواده هایی که قطعاتی از نمک وزاغ را به گونه ای آویزان می کردند تا در معرض دید عابرین قرار گیرد ومانع از چشم زخم گردد.

مهمانخانه

وسیعترین اطاق را به  عنوان اطاق نووی یا مهمانخانه انتخاب می کرند وکف آنرا با قالیچه های دستبافی که بوسیله ی قالیباف های اطراف سیرجان بافته می شد ، فرش می نمودند . برای تزیین طاقچه ها ومکانهای به نام چاچراغی که در دو طرف اطاقها با تزیینات گچ بری وآینه کاری ساخته می شد از بقچه ها و دستمال های نفیس با دست دوزیهای جالب وبا سلیقه واجناس عتیقه ولاله هاو لامپ های با ارش استفادهمی گشت .پوست آهو وپوست های مرغوب گوسفندان را جهت تزیین تشکچه های اطراف اطاق ، به کار می بردند ودور تا دور اطاق را متکاهایی که پوشش پته ، زری ،ترمه و مخمل داشتند می گذاشتند تا مهمانان بر آنها تکیه کنند .

خانواده ها به نسبت وضعیت مالی ، از پارچه های گوناگون جهت پرده وپشت شیشه ای استفاده می نمودند . در منازل اعیان واشراف ، پرده های اطاق پذیرایی از نوع پته با دوختهای ظریف وبعضی اوقات ریشه دویهای مروارید به چشم می خورد ودر خانواده های متوسط ومعمولی پرده ی مخمل ، شال ، کرکر،ساتن وحتی چلوار دیده می شد . معمولاً با پارچه های سفید گلدوی شده پشت شیشه ها را می پوشاندند به این پوشش « پست شیشه ای یا پشت دری » می گفتند .

رف وطاقچه

تاقی کم عرض تر از طاقچه ، در دو یا چهار طرف اطاق می ساختند که رف نام داشت .

رف در بیشتر اطاق ها خصوصاً انباری ساخته می شد وخانواده هایی که کمبود جا داشتند در آنها مواد غذایی ف شیشه های عرقیجات وترشی ومربا وظروف را قرار می دادند . ساختن رف در اطاقهای پذیرایی فقط جهت گذاشتن اشیاء نفیس وگرانقیمت بود . معمولاًدر طاقچه ها، عکسهای بزرگی از حضرت علی (ع) ، تابلوهایی از آیات قرآنی وآینه های سنگ وتصویری از زنی زیبا رو که آن را به جیران همسر ناصر الدین شاه نسبت می دادند می گذاشتند . علاوه بر این ، اجناس لوکس وخارجی توسطافرادی که همین حرفه را داشتند از بندر عباس به سیرجان آورده می شد و به نسبت زیبایی وجالب بودن ، در معرض دید قرار می گرفت . تزیین رفها وطاقچه ها را«دروطاقچه چپندن» می گفتند که تزیین آنبستی به سلیقه ی کدبانوی خانه داشت .

چاه خونه وتنور

از ضروریات خانه های قدیمی ، چرخ وچاه جهت تامین آب وتنور به منظور پخت نان بود که به نسبت وسعت منازل حدوحدودی برای این اماکن در نظر می گرفتند ، در خانه های بزرگ ، قسمت وسیعی را به «حوض منبع»و«چاهخونه» واطاق خمیری وتنور اختصاص می دادند ودر منازل معمولی چرخ وچاه را گوشه ی منزل وتنور را گوشه ای از آشپزخانه ویا حیاط نصب می کردند . به اطاقی که چاه آب وچرخ آبکشی در آن قرار داشت «چاهخونه» می گفتند .

مستراح

به این مکان ،چاه موال ،متوضا،چاه خلاء ،چاه آب ریز گفته می شد ومعمولاً دورتر  از ساختمان مسکونی وحداکثر با دو چاه کوچک وبزرگ در یک محدوده ویا محدوده هایی جداگانه بنا می گشت .آفتابه ها از جنس مس و ظروف آبی که در این مکان قرارمی دادند طشت های مسین بزرگ و یا خمهای سفالینی بود که بر روی سکویی در قسمتی از توالت قرار می گرفت . ساختن توالت نیز بستگی به وسعت منازل داشت و در خانه های محقر این مکان را به صورت زیر زمینی ویا محوطه ای بدون  سقف و درب می ساختند و از آفتابه های سفالین نیز به نام «آفتابه ی گلی» استفاده می نمودند .

 

طویله

خانواده هایی که بیش از یک مرکب سواری داشتند مکانی را دورتر از خلوت وساختمان مسکونی جهت نگهداری مرکبهای سواری وسگ شکاری می ساختند این مکان که دارای حیاط و پناهگاه زمستانی وتابستانی حیوانات واطاقی جهت نگهداری علوفه شامل کاه ،جو،بیده ، یونجه بود طویله نام داشت .

وسایل نقلیه

رفت وآمد در مسیرهای طولانی ، مثل خانه های بالا قلعه به طرف باغمبید ، چراغمبید به سیله ی الاغ واسب ودرشکه انجام می شد .خانواده های اشرافی ازدرشکه ای که به وسیله ی یک یا دو اسب حمل وتوسط درشکه چی هدایت می شد استفاده می کردند وفواصل کوتاه را با الاغ سواری که روی آن را چوشش مناسبی انداخته وبه وسیله ی شخصی به نام «چاربه دار» رانده می شد طی می نمودند .

خانواده های متوسط خوب وحتی خانواده های معمولی نیز پیاده فاصله های نسبتاً طولانی را طی نمی کردند .

مردان اسب سواری را به الاغ سواری ترجیح می دادند و در صورت دسترسی نداشتن به اسب پیاده روی را از الاغ سواری مناسب تر می دانستند .

افراد پیر و سالخورده و زنان حامله را بر پشت الاغهای سواری می نشاندند و از اسب وقاطر استفاده نمی کردند چون حرکات تند وسریع باعث آزار آنها می شد .

وسایل گرم کننده

ساختن بخاریهای دیواری در اطاقهای چوب پوش واطاقهای معمولی به جزبادگیر وانبار و ساختمان های تابستانی ضروری بود که هیزم این بخاری ها در اواخر تابستان تامین می گشت ، بعضی از خانواده ها از بخاری به عنوان اجاقی جهت پخت غذا استفاده می کردند وعلاوه بر پختن شام وناهار دیگهای شلغم ، چغندر ، کرو را شب تا صبح در بخاری قرارمی دادند تا با حرارت ملایم پخته شوند واز آتش وخاکستر داغ آن نیز جهت پخت سیب زمینی به عنوان «سیب زیر آتشی » استفاده می نمودند . شبها در هنگام خوابیدن که بخاریها پر از آتش بود ،آتش را باخاکستر می پوشاندند وکتری وقابلمه ای آب کرده در کنار آن می گذاشتند تا صبح از آب گرم استفاده نمایند .قسمت جلوی بخاری را سینی می گذاشتند تا اگر جرقه یا آتشی بیرون بیفتد ، فرش را نسوزاند .تخته ای به اندازه ی دهانه ی بخاری داشتند که آنرا به بخاری تکیه می دادند تا حرارت به طور متعادل پخش شود به این تخته «پیش بخاری » می گفتند . در بقیه فصول بخاریها مکان مناسبی بودند جهت محبوس کردن خروس برای اینکه در موقع معین با آوازش صاحبخانه را بیدار کند . خانواده هایی که ساعت و وسیله ای جهت بیدار شدن در سحرهای ماه مبارک رمضان وهنگام اذان صبح نداشتند خروسی را در بخاری زندانی می کردند ودهانه ی بخاری را با سینی و یا تخته مسدود می نمودند وبعد از اذان صبح رهایش می ساختند .

استفاده از لحاف وکرسی ، در فصل زمستان رایج بود  در اکثر منازل لحاف ومنقلی بزرگ جهت راه اندازی کرسی به چشم می خورد .

خمیر نون «پختن نان»

پختن نان نیز در منازل قانون خاصی داشت وتنور واطاق خمیری و وسایل نانوایی جایگاه تمیزوپاکیزه ای داشتند .

وسایلی از قبیل تغار خمیری ، تنور ، سفره ی خمیری ، انبر نون کنی در سیرجان ساخته می شد و در دسترس مردم قرار می گرفت . تنور وتغار را که معمولاً در «محمود آباد سید» درست می کردند به وسیله ی الاغ به شهر می آوردند ودر کوچه ها یا میدان شیوه کشی به معرض فروش می گذاشتند .

سفره ی خمیری توسط زنان ودختران ، در دهات اطراف بافته می شد.

انبر نون کنی ، سپایه ، تابه توسطافرادی که همین حرفه را داشتند تهیه ودر دسترس مردم قرار می گرفت .

نمک راجهت مصارف مختلف مخصوصاً پخت نان به وسیله ی افرادی که با عنوان نمکی در کوچه ها داد می زدند تهیه می کردند ، این افراد نمک را از کفه های اطراف سیرجان به شهر می آوردند و در ازای ده شاهی یک من نمک می فروختند .نمک نیز به سه صورت عرضه می شد :«نمک معمولی ، نمک کلو ،نمک خردندون» .

« نمک کلو یا چونه » گلوله هایی از نمک ، که تمیز تر وگرانتر ازنمک معمولی عرضه می شد وخانمهای خانه دار آنها را پودر کرده به مصارف گوناگون می رساندند .

«نمک خردندون» نمکی سفید تر از نمک های معمولی با دانه های درشت جهت استفاده در نمکدان ها که معمولاً ازکرمان به سیرجان آورده می شد .

خانمهای خانه دار کیسه ای به نام کیسه ی نمکی داشتند که در  هنگام خیس کردن برنج از آن استفاده می نمودند ، ازاین جهت نمک را مستقیم روی برنج قرار نمی دادند زیرا ذرات چوب ، خاک و سنگ ریزه با نمک مخلوط بود . در آشپزخانه های قدیمی جایی جهت آویزان کردن کیسه ی نمکی مشخص می شد و در مواقعی که به آن نیاز نبود ، کیسه را آویزان می کردند ، نمک را معمولاً در خم و یا ظروف بزرگ درب دار جای می دادند تا گربه و یا بچه به آن نزدیک نشود و به اصطلاح نمک را نجس نکند . « نمک را مهریه ی حضرت فاطمه (س) می دانند وآن را در محل عبور ومرور واماکن نجس قرارنمی دهند».

برای گرم کردن تنور ، از بوته های جاز استفاده می شد وافرادی به نام «جازی» هر صبح قبل از طلوع آفتاب محموله های جاز را پشت الاغ ها قرار داده و در کوچه ها داد می زدند «های جاز های جاز های » ومردم جاز مورد نیاز را به قیمت هر بار 2 تا5 ریال تهیه می نمودند .

هر خانه ای اطاقی به نام «اطاق جازی » یا «اطاق هیزمی» داشت که این اطاق در همه ی فصول از کنده وجاز وقیچ (چوبهای کوتاه و خشک ) پر بود.

اطاقی به نام اطاق ذغالی نیز در منازل می ساختند که هیچگاه خالی از ذغال نبود زیرا به علت نبودن وسایل سوخت و گرم کننده ی کنونی ، ذغال موارد استفاده ی فراوانی داشت و علاوه بر آشپزی ، سماوری که با آتش ذغال جوش می آمد و در تمامی ساعات روز استفاده داشت . منقلهای کوچک و بزرگی جهت دم کردن غذا ، چایی ، داروهای گیاهی ومواردی از این قبیل در بیشتر ساعات شبانه روز از آتش ذغال پر بودند که خواه نا خواه این ماده ی سوختی ، مصرفی فوق العاده داشت .

ذغال یا ازطریق سوختن تنه ی درختانی که در باغهای شخصی وجود داشت تامین می شد و با وسیله ی افرادی که از راههای غیر مجاز آن را عرضه می کردند تهیه می گشت و این افراد معمولاً شب هنگام مشتریان را از آوردن ذغال مطلع می ساختند و نیمه های شب بارهای ذغال در منازل تخلیه می شد.

پوشش زنان ومردان

تا قبل ازدستور بی حجابی « کشف حجاب » زنان سعی در پوشیدن لباسهای اصیل وسنتی می نمودند واین لباسها شامل :

1-پیراهن کوتاه : پوششی کوتاه تر ازپیراهن معمولی با یقه ی گرد وآستین بلند وگاهی دو چاک در دو طرف بود .

2-شلیته : دامنی کوتاه وپرچین با تزئیناتی تور دوزی ، زری دوزی .

3- جلیقه : جلیقه ای کوتاه که بر روی پیراهن کوتاه می پوشیدند .

4- یل : پوششی کت مانند که بر روی جلیقه پوشیده می شد .

5- شلوار : شلواری تنگ تر از شلوار معمولی که از پارچه ی نخی مشکی بنام « دویت» تهیه می شد .

6- چارقد : چارقد را معمولاً از پارچه ی سفید انتخاب می نمودند وبرای بستن دو طرف آن به زیر گلو از سنجاقها و تزئینات گوناگون استفاده می کردند که این تزئینات ممکن بود مروارید ، طلا، سنگهای قیمتی و با گلهای طبیعی باشد . بعضی ازخامنها در قسمت جلوی چارقد که در بالای پیشانی قرار می گرفت سکه ی طلا ، خوشه ی مروارید و یا تزئیناتی ازاین قبیل می دوختند .

7- دستمال : بعضی از خانمها بعد ازپوشیدن چارقد در قسمت پیشانی دستمال سیاهی را به طرق گوناگون می بستند .

8- چادر دلاق : برای بیرون رفتن از خانه خانمها شلواری را که ازجنس ورنگ چادر بود و پوشش جوراب منندی به آن دوخته شده بود به پا می کردند  چادر را بر س نموده وچهره را با نقاب وروبنده می پوشاندند . بعضی اخانمها ازچادر عربی استفاده می کردند وزنان مومنه و با حجب و حیا پوششیبرای پوشاندن دستها از جنس چادر می دوختند . زنان در موقع رفتن به مهمانی چادری رنگی در بقچه می بستند و با خود می بردند و به محض رسسدن به مجلس مهمانی چادر دلاق و یا چادر عربی را برداشته و چادر رنگی را می پوشیدند . « خانمهای میزبان موظف بودند تعدادی چادر رنگی جهت استفاده ی مهمانان آماده کنند و در دسترس آنها بگذارند .»

لباس مردان:

مردان نیدر موقع خارج شدن ازمنزل پوشش خاصی داشتند که شامل پیراهن ، جلیقه ، شلوار وپوشش بلندی بنام «قبا» بود . این لباسها از پارچه ی مناسب با فصل تهیه می شگت . مردان معمولاً خارج ازمنزل کلاه به سر می گذاشتند و در منزل ازپوششی بنام «شب کلاه» و یا «عرقچین» استفاده می نمودند .

لباسها را در صندوقهای چوبی با پوشش چرم ومخمل و ساتن ومیخ کوبیهای زیبا جا سازی می کردند و لابلای آنها گلبرگ های گل سرخ ، گل یاس ، پنبه های آغشته به عطر ، جای می دادند . به این صندوقها «یخدون » می گفتند و هر دختری به نسبت وضع خانوادگیش به عنوان جهیزیه یک تا چهار صندوق به خانه ی شوهر می برد « هنوز هم در بین وستاییان یخدون به عنوان جهیزیه رسوم است » .

علاوه بر یخدانها و صندوقهای چوبی ، بقچه های مختلف لباسی نیز داشتند که هر بقچه ای اختصاص به لباسی خاص داشت . از حدود 80 سال قبل که چمدانهای چرمی در دسترس مردم قرار گرفت، خانواده ها بنا به وسع و وضعیت مالی درصدد خریداری آن بر آمدند و خانمهای خانه ، پوششیازپارچه های مختلف باتزئینات تور دوزی وگلدوزی به نام «ملافه ی چمدان » می دوختند و چمدان را در آن پنهان می ساختند

بستن طنابهایی به نام «بند لباسی » جهت آویزان کردن لباسهای منزل وچادر نماز و روپوش « شمد ، ملحفه» در اطاقهای انباری و صندوقخانه ، معمول بود و چه بسا خانواده هایی که ازهمین طناب به جای صندوق ، یخدون ،... استفاده می کردند .

نقش زنان و خانواده

زنان محدودیت های خاصی داشتند و رفت وآمد آنها زیر نظر شوهر و با اجازه ی وی بود ، کارهای شخصی ازقبیل اصلاح صورت در منزل انجام می گرفت .

حمام آسید اسد ...

حمام کوچکی در کوچه ی مرحوم سلیمانزاده « پشت ادارهی اوقاف فعلی » بنای آن را به مرحوم سید اسدا... فرزند سید مخمد علی قطب العارفین نسبت می دهند .

حمام بالا

حممی در انتهای کوچه ی اعلاء بعد ازمنزل مرحوم حاج رشید روبروی زور خانه قدیمی « باشگاه ورزشی » که توسط مرحوم حاج سبز علی دارابی با کلیه ی امکانات آن زمان ساخته و وقف شد درباره ی فراهم شدن مصالح ساختمانی این حمام به طور معجزه آسا ، سالخوردگان حکایاتی بیان می کنند ، این حمام بعد از ایجاد حمامهای خصوصی وخانگی نیزبه علت رعایت نظافت و امکانات کافی مانند قبل دایر بود وچون در محله ی «بالا قلعه » ساخته شده بود به نام حمام بالا و بعضی مواقع نیزبه نام مستاجرینش خوانده می شد به «حمام استاد قنبر ، حمام استاد نوروزوحمام کربلائی علی گلستانی نیز معروف است ».

حمام موحدیها

حمامی واق در یکی ازکوچه های خیابان شریعتی «حد فاصل کوچه ی اعلا و فلکه شهرداری »

معروف به کوچه ی موحدی که توسط مرحوم حاج شیخ احمد موحدی ساخته شد.

حمام آق ابریم «آقا ابراهیم »

محل فعلی کاروان علی اکبر (ع) حمامی بود که توسط آقاابراهیم داماد مرحوم قطب العارفین و نیای بزرگ آقایان قطبی ودکتر هورتاش و نور بخش بنا گشت.

کنایات و مثلها

*مهمون دور وخت شومش پاخودش

* مهمون خر دست صابخونه ی

*مهمون اگر رو ببینه صابخونه میشه

* مهمون آید و بیرون نرود ، خفه می سازد و بس

* در خونه هر چی مهمون هر کی

* ازجلو مهمون شتله

* روزی مهمون خوش قدم پیش پیش میرسه

* یه روزه مهمون، صد ساله دعاگو

* هر کی طاقت مهمون نداره خونه رترک میکنه

* مهمون بی سر خر نمیشه

* مهمون مهمون نمی تونه ببینه ، صابخونه هر دو تاشون

* پشو پشو فیروزه ، مهمون یکی دو روزه

علاوه برمهمانیها مجالسی ازقبیل قرائت قرآن ، ختم انعام ، زیارت عاشورا ، روضه خوانی هفتگی و روضه ی زنانه نیز در منازل بر پا می شد که پذیرایی این مجالس ، بستگی به وسع میزبان ونذر بانی داشت . معمولاً خانواده های قدیمی در هفته ای یک روزیک تا سه روحانی راجهت خواندن روضه دعوت می کردند و این روحانیون در روز و ساعت معین به منزل بانی می آمدند و روضه ای می خواندند و گاه به جز اعضاء خانواده مستمع دیگری نداشتند وهمسایگان نیزبر اساس اطلاع خودشان وبدون دعوت بانی در ساعت معین به منزلی که روضه ی هفتگی داشت می آمدند و با چای و قهوه و قلیان که همه را متبرک ومتعلق به امام حسین (ع) می دانشتند پذیرایی می شدند «هنوزهم اکثر منازل این سنت را حفظ کرده ودر روزی معین مجلسی به نام امام حسین (ع) برپا می کنند ».

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فصل دوم :

آثار باستانی شهر سیرجان

 

 

 

 

 

 

 

 

 

شاهزاده احمد (ع) «امامزاده احمد (ع)»

در باغمبید «بیمید » شمال غربی شهرستان سیرجان زیارتگاه یست که به یکی از نوادگان موسی بن جعفر (ع) نسبت داده می شود . سرو کهنسالی برگنبد امامزاده احمد (ع) سایه افکنده که قدمتآرا بیش از هزار سال می دانند و قبل از تعمیرات سال 12966 توسط سید محمود خان فاطمی «ثقه السلطنه» سکویی با سنگ قبری بدین مضمون «النقیب نسابه ابوعلی محمد بن ابوالعباس کامل الدین»د کنار آن واقع بود که پس از وسعت و قرار گرفتن قبر در داخل حرم سنگ نیز ناپدید گشت . آب مصرفی جهت استفاده ی زوار از پایاب هایی که ابتدا از کنار سرو و سپس پشت حرم می گذشت تامین می گشت . درحال حاضر حرم و صحن امامزاده (ع) در دست تعمیر می باشد و هزینه ی تعمیرات از راه کمکها ونذورات مردمی تامین می گردد ..

 

 

 

امامزده علی (ع)

در کیلومتر 15 سیرجان بین راه سیرجان  قلعه ی سنگ بقعه ی علی بن محمد بن ابراهیم بن موسی بن جعفر (ع) واقع است که علاوه بر شرافت و امامزادگی در زهد و تقوی وعلم وفضیلت نیز ممتاز بوده است وی در سال 201 ه.ق مقارن هجرت حضرت امام رضا  ازطریق اهواز و فارس به قصد دیدار آن حضرت به این سامان می آید و مردم از حضورش کسب فیض شهادت نایل می شود . تا سال 1253 قمری که تویط یکی از خوانین راه سیل تغییر داده شد این حرم شریف به علت قرار داشتن درمسیر رودخانه دست خوش آسیب قرار می گرفت و از آن به بعد خوشبختانه از این گونه صدمات مصون مانده است در سال 1255 قمری د مان سلطنت محمد شاه قاجار حیدر قلی خان که باعث تغییر مسیر رودخانه گشته بود با هزینه ی شخصی حرم و بقعه وگنبد مستحکمی بنا نمود و با نقوش و خطوط زیبا واشعاری درباره ی ان بزرگوار دیوار ها و سقوف را زینت داد . جعبه ی خاتمی که قبر امامزاده را در خود جای داده ارزش هنری والایی دارد و قدمت آن به چندین قرن قبل می رسد .

امام زاده محمد(ع)

در 22 کیلومتری سیرجان در مسیر سیرجان به زید آباد بقعه ی امامزاده محمد از نوادگان موسی بن جعفر (ع) واقع است این اماماده نیز در سالهای اخیر ازطریق کمکهای مردمی باز سازی و وسعت یافته است .

امامزاده حسنین (ع)

در روستای حسین آباد رضوی سه کیلومتری جنوب غربی قلعه سنگ در بقعه به نام امامزاده حسنین (ع) وجود دارد این امامزادگان شجره ای ندارد در مورد آنها نوشته اند شخص معتمد ومومنی به نام حاج زید العابدین سبهای متوالی در خواب می بیند که پارچه ای سبزاز آسمان در مکانی که الان حرم قرار دارد بر زمین می افتد «1290ه.ق» پس ازز بازگو نمودن خواب ، به کمک معتمدین و مومنین اقدامات اولیه جهت خاکبرداری و پیدا نمودن آثاری که دال بر وجود امامزاده ای باشد صورت می گیرد و طولی نمی کشد که آثار و بقایای ساختمان و دو قبر که بیانگر وجود زیارتگاهی با همین نام فعلی در این مکان بوده است نمایان می گردد . در حال حاضر حرم و حیاط امامزاده از طریق کمکهای مردمی وسعت یافته  و در دست تعمیر است .

بی بی دن

در خارج ازروستای دارستان کوه سفیدی است به نام بی بی دن که آنرا مخفیگاه یکی از دختران موسی بن جعفر (ع) می دانند این کوه یکی از اماکن تفریحی و زیارتی عید نوروز و تابستانهاست که سیل جمعیت را از روستاها و سیرجان به سوی خود جلب می کند .

توت ابوالفضل (ع)

 خارج از روستای امیرآباد در مینهای عباس آباد زیارتگاهیست به نام توت ابوالفضل(ع) در محدوه ای بدون سقف و درب ، تنه ی خشک درخت توتی با  پوششی سبز و قندیلها ودخیلهای رنگارنگ قرار دارد که آن را نظر کرده می دانند و درباره ی کرامات ومعجزات آن سخنها می گویند وبر این عقیده اند که مکرر سقف این مکان را پوشانده اند اما خود به خود فرو ریخته ومصالح ساختمانی خارج از محدوده پراکنده شده اند به همین علت اخیراً کسی اقدام به بازسازی ونصب درب آن ننموده است.

مرگون

شخص در حال مرگ را به اصطلاح «وامی کشیدند» واقوام وخویشان را خبر می کردند تا  جهت خداحافظی و باصطلاح «بحل بودی طلبیدن» دور او جمع شوند . شخصی با صدای بلند نام دوازده امام وچهارده معصوم علیهم السلام را به زبان می آورد تا واکشیده بشوند وحتی الامکان تکرار نماید .

دعای عدیله و سوره ی توبه وادعیه ی دیگر ، توسط افراد حاضر خوانده می شد.

اصطلاح واکشیدن زمانی به کار می رفت ، که شخص آخرین لحظات زندگیش را می گذارند و توسط اطرافیان روبروی قبله قرارمی گرفت . عباراتی از قبیل «دماغاش تیر کشیده، چشماش سیخ شده، نفسش سوارسینه اش شده ، ویا نفسش به شماره افتیده» بیانگر وخامت حال محتضر وآخرین دقایق زندگیش بود، در این مرحله اگر یک چشم ویا هر دو چشم محتضر نیمه باز بود عقیده داشتند چشم به راه فرزند و یا  خویشاوندیست وسعی می کردند آن شخص را نزد محتضر بیاورند تا به اصطلاح چشم انتظار نماند و به راحتی جان دهد .

 

 

 

قسمتی از قلعهٔ سنگ در نزدیکی سیرجان

مقدسی در قرن چهارم هجری قمری، سیرجان را یکی از چهار ولایت کرمان ذکر می‌کند. شهر قدیم سیرجان در محل قلعهٔ سنگ (در فاصله ۹ کیلومتری شهر فعلی سیرجان قرار دارد) و تا سال ۷۹۶ هجری قمری آباد بوده است و در آن تاریخ به وسیله «ایدکو» سردار تیمور، که دو سال شهر را در محاصره داشت نابود می‌گردد. ساکنان باقی‌مانده آن به محلی در همان نزدیکی به نام باغ بمید منتقل می‌شوند و شهر جدید در آن موقعیت بوجود می‌آیداما باز در هجوم محمود افغان به کرمان، سیرجان هم مورد حمله و غارت قرار می‌گیرد. سالها بعد در حدود سال ۱۲۰۰ هجری قمری، میرزا سعید کلانتر در جنوب باغ بمید دهی را آباد نمود که سعید آباد نامیده شد، و این سعید آباد، همین شهر فعلی سیرجان و درواقع سومین موقعیت این شهر است.

دیدنی‌ها و جاذبه‌های تاریخی و طبیعی

 

 

بادگیر معروف چپقی

 

این شهر به دلیل قدمتی که دارد، مجموعه و موزه‌ای است ازادوار مختلف تاریخ ایران که هنوز در بناهای این شهر انعکاس دارد. معماری سیرجان صاحب یکی از بی نظیرترین نوع بادگیرهای ایرانی به نام بادگیر چپقی است.

 

 

 

دیدنی‌های تاریخی-فرهنگی

 

 

 

دیدنی‌های طبیعی و تاریخی دیگر

 

 

  • راسته بازار تاریخی سیرجان

  • منطقه زیباو خوش آب و هوای پاریز

  • منطقه حفاظت شده سیاه کوه

  • سرو کهنسال امامزاده احمد

  • طبیعت زیبای بلورد

  • کفه نمک واقع در خیر اباد

کوه‌های سیرجان

کوه لاشکار یا دکل، کوه سیاهکوه، کوه خواجویی، کوه چشمه قافل، کوه مغولی، کوه سیاهکوه خیرآباد، کوه باغچوبی، کوه منسار، کوه کلاهی، کوه زرد، کوه خاکی، کوه خاکستری، کوه دره گرا، کوه مگسی، کوه ریزآب، کوه یال خری، کوه کمربست، کوه پوته‌ای، کوه شاه خیرالله، کوه امیرالمؤمنین، کوه قله ماری، کوه تنبور، کوه یال سبز، کوه خدانزدیک، کوه لانه زنبوری، کوه کویز، کوه چاه پت، کوه چک آب، کوه باغ حسن، کوه تونل

 

 

 

 

 

 

 

 

بازارها

 

بازار کهنهٔ سیرجان در یک روز تعطیل

بازارهای سیرجان شامل یک بازار تاریخی وبزرگ و تعدادی بازار جدید ساز است. مجتمع تجاری بزرگ و مدرن مهر نیز از بازارهای مهم شهرسیرجان محسوب می‌شود. سیرجان شهری است که بیشتر ماهیت تجاری و صنعتی و اقتصادی دارد.

بنای قدیمی که از آن به عنوان بادگیر چپقی نام می بریم در واقع باقیمانده یک خانة قدیمی به نام خانه آقاسیدعلی اصغر رضوی است که در شهر سیرجان واقع است. این بادگیر از آثار دوران پهلوی است که به لحاظ ارزشهای فرهنگی و هنری که تلفیقی از معماری و صنعت است , بنا گردیده است. بادگیر مشهور با شبکه های هندسی منظم آن که در زیر بادگیر قرار دارد , بر روی فضاهای مستطیل شکل شمالی - شرقی قرار گرفته که هوای اطراف را با عبور از کانالهای تهویه به درون فضاها که در واقع تابستان نشین خانه بوده , می فرستاده است. این بادگیر از آثار منحصر به فرد معماری است و گفته شده که ملهم از دودکش کشتیهای قدیمی بوده است. از جمله تزئینات بکار رفته در بنا مجموعه لوله های چپقی شکل بادگیر است که دهانه آنها به چهار جهت باز است. بدنة خارجی لوله های بادگیر با قطعات کوچک آجرهای هندسی شش ضلعی تزئین شده است

شاه فیروز ،یکی از بناهای تاریخی سیرجان است که شامل یک ساختمان چهارطاقی آجری با هشت ستون ، و سقفی گنبدی شکل است که برروی این ستون ها زده شده. این بنا بر بالای تپه ای در دوازده کیلومتری جنوب شرقی سیرجان و در کنار جاده سیرجان - بافت ، در سه کیلومتری شرق امامزاده علی و قلعه سنگ قرار دارد.

آجرهای این بنا به شکل مربع می باشند و مردم این نواحی نقل می کنند که در ساختمان آن از شیر شتر استفاده شده تا بنا محکم ساخته شود و پا برجا بماند. در اطراف آن ، و در تمام سطح تپه ای که بنا بر روی آن ساخته شده ، قسمتهای شکسته و باقیمانده ظروف سفالی به چشم می خورد و وجود تمدنی عظیم را در این نواحی نشان می دهد. چهار ستون از این ساختمان خراب شده و فرو ریخته ، اما سقف آن هنوز بر روی چهار ستون محکم دیگر باقیمانده است. برش داخلی سقف آن که به شکل بناهای اسلامی تزیین و ساخته شده یادآور سبک معماری اسلامی است. اما به نظر می رسد که این زمانی آتشکده بوده و در کف این ساختمان ، نشانه حفره ای مستطیل شکل است که احتمالا به بوسیله افرادی که بدنبال اشیا عتیقه هستند. مورد کندکاو واقع شده است.

در سیرجان قومی بوده به اسم قوم شول و یا صول که در زمان انوشیروان بخاطر عدم اطاعت از او قتل عام شدند و تنها هشتاد نفر از آنها باقی ماند. این قوم اکنون هم در سیرجان و بخصوص در روستاهای اطراف همین ساختمان و در امیرآباد و دارستان مسکن دارند به استناد نوشته استاد باستانی پاریزی حقیقت موضوع اخیر قوت بیشتری می یابد.

    «تنها نکته ای که باید عرض کنم آن است که در همین کرمان ، یعنی نزدیک سیرجان ، یک چهار طاقی زیبای آتشکده مانندی هست که به نام شاه فیروز شهرت دارد و درست در همان جا است که هم اکنون طوایف شول در آنجا نزدیک قلعه سنگ و کوه خواجویی مسکن دارند. آیا احتمال نمی شود داد که این تعداد کم را شاه دستور داده باشد که در همین محل که به نام شاه فیروز خوانده می شود  یک روز شاه رام فیروز نام داشته اسکان داده باشد ».

در ترجمه کتاب نولد که نوشته شده است : « قوم دیگری به نام شول بگرفت (خسرو انوشیروان) و بفرمود تا همه را بکشند و تنها هشتاد تن از گردان ایشان را زنده گذاشتند و فرمود تا ایشان را در شهرام پیروز جای دهند. این گروه نیز می بایست او را در جنگها یاری دهند ».

آن طور که مردم سیرجان می گویند ، این متعلق به ابوکالیجار پسر عضدالدوله دیلمی است که در اثر خوردن گوشت آهو دل درد و بیمار شده و در همین محل در گذشته و او را بر فراز این تپه دفن  کرده اند.

اگر بخواهیم این ساختمان را به یک آتشکده نسبت دهیم ، مدارک و شواهد تاریخی بهتری در دست داریم. ابن اثیرمی نویسد : « گشتاسب ، که یکی از پادشاهان قدیم ایران بود و دین حضرت سلیمان را داشت ، در زمان او زردشت ظهور کرد تنبور ، به عبادت مشغول شد».

از شاه فیروز تا کوه تنبور ، فاصله زیادی نیست و حدود سه چهار کیلومتر بیشتر نمی باشد. با این توصیف و با مراجعه به کتاب فرهنگ جغرافیایی ایران ، که این بنا را آتشکده دانسته ، به احتمال زیاد آتشکده همان شاه فیروز بوده که به علت استحکام بنا و حفاظتی که از آن بعمل آمده باقی مانده. اندود کاهگلی که بر پوشش داخلی سقف آن نمایان است ، نشان می دهد که حدود قرنی ، پیش آن را تعمیر و مرمت کرده اند.

 

یخدان های دوقلوی سیرجان،یخچال های بی برق

یخدان های دوقلوی سیرجان که از آن ها به عنوان منحصر به فردترین یخدان های دو قلو نام برده می‌شود، در غرب استان کرمان و در سیرجان قرار دارند. یخچال ها یا همان یخدان های طبیعی سیرجان در این استان هم جنبه گردشگری دارد و هم یک جاذبه طبیعی منحصر به فرد است.
یخدان های دوقلوی سیرجان سال ۱۲۷۴ هجری شمسی و توسط افراد خیر ساخته شده‌اند و در قدیم یخ مصرفی مردم را تامین می کردند و امروز نیز به جاذبه های گردشگری این شهر تبدیل شده اند.
این بنا از خشت خام و ملات گل ساخته شده است. اهالی سیرجان در فصل زمستان مخزن یخدان ها را از یخ پر نموده و با بستن درب‌ها و روزنه‌ها، در فصل تابستان از یخ آن استفاده می‌کردند.
در استان هایی مانند کرمان و یزد که در تابستان مصرف آب خنک مردم آن ها بالاست، از قدیم نیاز به تولید یخ بوده به همین دلیل این یخچالهای بدون نیاز به برق یخ مصرفی شهر سیرجان را تامین می کردند و نام دیگر آن ها را یخدان گذاشته اند
متاسفانه در حال حاضر این مکان به زمین والیبال تبدیل شده و متاسفانه در حال تخریب شدن است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فصل سوم :

مراسمات قدیمی در سیرجان

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ریش تراشون

مران سر وصورتشان را تا بعد ا خاکبندان اصلاح نمی کردند وبعد از خاکبندان یک نفرکه نسبت خویشاوندی دور داشت دعوتی به عمل می آورد و اوستای سلمانی را به منزل آورده و سر و صورت عزاداران را اصلاح می کرد . در این مهمانی حتماً با شام و یا ناهار ا مدعوین پذیرایی می شد این دعوت «ریش تراشون» نام داشت و هزینه ی اصلاح سروصورت مدعوین به عهده ی میزبان بود. مراسم ریش تراشون را بعضی ها بد شگون می دانند ومعتقدند هر کس اقدام به برپایی چنین جلسه ای نماید طولی نمی کشد که خودش نیز عزیزی را از دست می دهد و برایش مجلس ریش تراشون برپا می کنند.

عید اول

اولین عید را بعد از فوت شخص « عید اول » گویند . در این روز مران و زنان صاحب عزا در جلساتی جداگانه می نشینند و از صبح تا هنگام غروب آفتاب مهمانان را می پذیرند .

عید اول به قبرستان نمی روند و با شیرینیهایی نمونه ی روز ختم وخاکبندان ومیوه ی مناسب فصل پذیرایی می کنند ومعتقدند اولین عید جای میت در نزد خانواده اش خالی است وبرای تسلای بازماندگان، اقوام وآشنایان باید دور آنها جمع شوند .

عید اول حدود 70-60 سال قبل در سیرجان مرسوم شده وتا سالهای قبل چنین مراسمی انجام نمی شد به انجام مراسم عید «عید گرفتن» گویند .

«قربانی کردن»را نیز امر مهمی می دانستند « می دانند » و اگر ا نظر مالی قدرت خرید گاو یا گوسفند نداشته باشند حتماً پشمک ونان برنج و یا  خرما خیرات می کنند .

بر این عقیده اند خیرات روز قربان مستقیماً به دست میت میرسد وباعث شادی او و وسعت قبرش می گردد.

بهترین خیرات قربان را ، گاو وگوسفند می دانند زیرا معتقدند میت از این قربانی به عنوان مرکبی جهت گذشتن از پل صراط استفاده می کند ، بنابراین در ذبح قربانی ، نهایت وسواس را نشان می دهند که مبادا گوسفند یا گاو عیب ونقصی داشته باشد ، به همین علت کله ی گوسفند قربانی را به هر کس بدهند سفارش می کنند چشمهایش را در نیاورند ، زیرا معتقدند گوسفند نابینا به دست میت میرسد و در نتیجه میت نمی تواند بر پشت او سوار شود و ا پل صراط عبور نماید .

برای مرده تازه گذشته ، یک رو قبل ازز عید قربان قربانی می کردند ومعتقذ بودند انتظار کش و چشم براه است .اعضاء خانواده ی میت حدود یک ماه تا چهل روز پنهانی حمام میرفتند وحمام کردن را زشت می دانستند .

مراسم چهلم حدود 20 سال است که در سیرجان برگزار می شود ودر این مورد نیز عقایدی دارند . یک هفته قبل از چهلم میت به مح فن نمی روند و به تعداد فرزندان میت از روزها کم می کنند «مثلاً میتی که سه فرند دارد روز سی وهفتم » چهلم او حساب می شود . برگزاری مراسم چهلم نیز بستگی به وسع خانواده ها دارد .

خونه روفی «خونه تکونی»

یکی دیگر از مراسمی که قبل ازعید نوروز انجام می شد ، مراسم تمیز کردن منل و شستن فرشها وپتوها و پرده ها بود ، خانم خانه برای این کار از شخص یا اشخاصی کمک می گرفت و هر روز وسایل یکی از اطاقها را بیرون می آوردند و باصطلاح «از بیخ و بن جا را تمیز می کردند وتار عنکبوت یا اصطلاحاً کاربافو وگراشه های » سقف و سه کنج اطاق را می گرفتند . شیشه ها را پاک نموده درها را می شستند وپشت دری و پرده را برای شستن پایین می آوردند و فرشهای کثیف را وارون در کوچه پهن می کردند تا خاکشان تکانده شود سپس دو نفر مرد با  چوبهای نسبتاً کلفت و بلند خاک آنها را در حیاطمنل جایی که خاک نبود می انداختند و یکی دو ساعت خیس کرده سپس با کیسه ی حمام شروع به شستن می کردند و با ظرفی فلزی لبه دار روی فرش می کشیدند تا آب به یک طرف کشیده شود ، فرش شسته شده را روی دیوار منزل و یا داربست انگور وچوب می انداختند تا خشک شود .

پتوها را هم درحوض و یا جاویه وتغار رختشویی می خیساندند و با پا آنها را مالش می دانند وآبکشی کرده برای خشک کردن آویزان می نمودند .

بعد از شستن لحاف و پتو ولباس ، به «قلاع کردن» ظروف مسین اهمیت می دادند و برای سفید کردن ظروف مسین زنگ ده آنها را به مغازه ای قلاعگیری می بردند و یا اینکه به افرادی که جهت این کار به منازل می آمدند می سپردند و قلاعگران نیز در کوچه و یا دالان مناززل شروع به سفید کردن ظروف می نمودند . شستن حوض به وسیله ی آبکشی جزء کارهایی بود که قبل از عید و بعد از خونه تکونی انجام می گرفت .

تولد امام زمان «عج»

روز تولد امام زمان را «روز چراغونی» گویند وهر طبقه وقشری از مردم در ش و روز تولد امام زمان (عج) گونه ای اظهار شادی وخوشحالی مینمایند .

از سالهای گذشته بازاریان ، بازار و سر در مغازه ها را با پارچه های رنگی وچراغ و بقچه های پته و قالیچه های مخملی ومعمولی آذین می بستند و تا پاسی ازشب گذشته در بعضی ازمغازه ها نمایش هایی اجرا می شد و مردم برای تماشا جمع می گشتند و با شربت و شیرینی پذیرایی می شدند .گرچه اکثر مغازه ها باز  بود ورفت وآمد انجام می شد اما خرید و فروش صورت نمی گرفت وهدف کسبه و بازاریان برپایی جشن وپذیرایی از مردم بود.

علاوه بر آذین بندی بازار ومغازه ها سقاخانه ها را با فرش و پته وپارچه های رنگین تزیین نمده و با شربت و شیرینی از مردم پذیرایی بعمل می آمد و در بعضی از منازل مراسم جشن و مولودی برگزار می شگت ونذوراتی از قبیل شله زرد شربت چلو خورشت آش رشته ادا می شد .از عصر چهاردهم تا عصر پانزدهم شعبان در کوچه ها و خیابانها شربت می دادند و مدم به عنوان نذر و تبرک و به یاد امواتشان غذا و شیرینی توزیع می نمودند .افطاری دادن ودعوت مومنین روزه دار ، دراین روز انجام می گرفت و در مجالس جشن علاوه بر مواودی زیارتهای مختص این روزخوانده می شد.

مجالس دعای ندبه ، دعای عهد و زیارات خاص امام زمان (عج) نیز در مجالس مختلف زنانه و مردانه برپا می گشت و شرکت کنندگان با نذورات متعلق به امام زمان (عج) پذیرایی می شدند .

بچه هایی را که در این روز متولد می شدند و به نسبت جنسیت آنها مهدی شعبان و نرگس و نرجس نام می نهادند .

به شب نیمه شعبان «شب چراغونی» و به نذورات این شب «نذر چراغونی» و به شرکت و تماشای مراسم «سیل چراغونی» می گفتند .« در حال حاضر بازاریان مانند گذشته در بازار جشن نمی گیرند اما بقیه ی مراسم مفصل تر انجام می شود ».

مراسم محرم و صفر

کلوخ اندازون

به ایام قبل از محرم که مردم سعی در برپایی مهمانیها وجشنهای مختلف دارند «کلوخ اندازون» گویند.

تهیه ی لباس مشکی : خرید و دوخت لباس محرمی را قبل از عید غدیر بدشگون دانسته و بر این عقیده اند چنین لباسی در مراسم عزای عزیزی از خانواده استفاده می گردد لذا تهیه ی آن را به بعد از عید غدیر موکول می نمایند ، قدیمیها بر این عقیده بودند که نگهداری لباس مشکی بد شگون است وکراهت دارد بنابراین بعد از اتمام ماههای عزاداری و عزاداریهای شخصی کلیه ی لباسهای مشکی را در بقچه ای بسته خارج ازز منزل می گذاشتند تا عابری بردارد . افراد مستحق نیز از گرفتن اینگونه لباسها اباء می کردند و از ترس اینکه حادثه ی شومی برایشان پیش نیاید چنین بخششی را قبول نمی کردند . پوشیدن لباس مشکی عمومیت نداشت و بعضی از مردم در نهایت ایمان وعقیده در ماه محرم و صفر از لباس معمولی استفاده می کردند و به دلیل بدیمن بودن لباس مشکی درصدد تهیه ی ان جهت هیچگونه مراسمس اعم از عزاداری شخصی وعزاهای مذهبی بر نمی آمدند .

اعتقادات : 3 روز قبل از محرم را شهادت حضرت مسلم و3 روز بعد از صفر را پرسه ی پیامبر اکرم (ص) دانسته وکارهایی را که با عزاداری مغای بود انجام نمی دادند بنابراین اصلاح سر و صورت و رنگ وحنا گذاشتن ازبیست وهفتم ذیحجه تا چهارم بیع الاول انجام نمی شد و این عقیده در بین زن و مرد پا بر جا بود .

مراسم ماه مبارک رمضان

کلوخ انداوزن

به ایام قبل از محرم و صفر وجمادی الاول و ماه مبارک رمضان کلوخ اندازون گویند . طی این مدت مجالس عروسی ، جشن، مهمانی بیش ازسایر مواقع برگزار می گردد که خواه نا خواه به علت اعیاد مذهبی در کلوخ اندازون ماه رمضان شور و حال بیشتری برپاست . در ماه مبارک مجالس عروسی ، جشن ختنه سوران ، مهمانیهای مختلف برگزار نمی گردد واگر خانواده ای مجبور به برپایی جشنی شود حداکثر تا نیمه ی اول ماه رمضان و یا ازبیست و ششم به بعد بصورتی ساده ومعمولی اقدام به انجام آن می نماید .

عید فطر

روز عید فطر را «عید اشکم» می گفتند واز آغاز روز برای شرکت وحضور در نماز عید که در قبرستان شهر برگزار می شد آماده می شدند شرکت مردم در نماز عید فطر طبق برنامه ی قبلی بود بردینگونه که جلوی بازار یا «دنه ی مزار» جمع می شدند دو همراه با پیش نماز در حالیکه صلوات بر محمد وآلش می فرستادند در صفوف مرتب به طرف قبرستان پیش می رفتند و صف نماز را می بستند .

پس از اتمام نماز وخواندن فاتحه برای اهل قبور با دانه ای خرما و یا نخود ، نقل ، کشمش افطار می کردند وعید را به یکدیگر تبریک می گفتند و به منزل بر می گشتند .

جملاتی را که در روز عید فطر ردو بدل می کردند اینگونه بود :« نماز روزاتون قبول ، خوش نماز و خوش روزه ، مبارکا باشه » و شخص مقابل می گفت :« خدا قبول کنه ، از شما قبول باشه ، قبول درگاه حق ، عید شمامبارک».

 بعضی افراد در برابر تعارفات شکسته نفسی می کردند ومی گفتند :« دن بستن که سعادت نداره خوش به سعادت شما که تونستین عبادت کنین ما فقط مثل سگ دن بستیم وآب و نون نخوردیم».در اینگونه تعارفات شخص خودش را  به سگ تشبیه می کند که در این مدت به آب و نان دسترسی نداشته ومجبور به تحمل تشنگی وگرسنگی شده است .

«قالی بافی»

هنر قالی بافی در بین دختران و زنان دهات اطراف از دیر زمان به صورت یک سنت با ارزش رایج بوده وهنوز هم ادامه دارد و روز به روز بافتهایی با رنگامیزی هماهنگ و طرح جالب به علاقمندان عرضه می گردد . این سنت در بین زنان ودختران شهر نشین رایج نبوده و نیست واگر زن ودختری قالی بافی وگلیم بافی را بیاموزد نهایت هنر وسلیقه را نشان داده ومورد تحسین قرار میگیرد . اما  دختران روستایی باید این هنر را مانند هنر آشپزی فراگیرند واگر زن و یا دختری نسبت به این کار که هم حرفه است وهم سلیقه بی توجه بماند از کدبانوگری نیمی کم دارد وهنرهای دیگرش به نظر نمی آید . دختران روستا از راه بافتن گلیم وجاجیم وقالیچه جهیزیه ی خود را تامین می کنند و بنا به وضعیت خانواده تعدادی قالیچه به منزل شوهر می برند .

زنان ودختران یکدیگر رادر بافت قالی کمک می کنند و به تعداد روز هایی که به هم مساعدت می نمایند ا طرف مقابل نیز توقع یاری دارند زمانیکه می خواهند قالی را دار کنند سعی می کنند از کودکان خوش رو وخنده رو کمک بگیرند تا قالی به خیر وخوشی بافته شود نخها را  به بچه می دهند و از او می خواهند آنها را بتوند «نخها را به میخهای دار ببندد» بچه نیز آنها را به چهار میخی که جهت دار قالی به زمین کوبیده شده و اصطلاحاً «میخ بن کار » گفته می شود می بندد.

سپس از شخصی که قدمش سبک است می خواهند به میانه ی دار قالی پا بگذارد بسم ا... بگوید تا سبکی قدمش باعث شود بافت قالی سریع انجام گیرد و بافندگان به مشکل برنخورند .

ابزار: عبارتند از :

چاقو: برای بریدن خامه.

َ

شکل3. چاقو بافت

شانه: "کرکت یا دستوک" برای کوبیدن پودهای ضخیم و نازک و نشاندن گره ها بر جای خود استفاده می شود.

شکل 4. شانه

شاخ: به زبان ترکی "هونگ" که از شاخ قوچ کوهی می باشد که برای بالا و پائین بردن چوب هاف به کار می رود.

شکل5. شاخ

گرد: که همان چوب کوجی می باشد و برای جدا کردن تارهای زیر و رو و جلوگیری از در هم ریختگی چله ها می باشد.

چوب هاف: که در اصطلاح محلی "پیدمه" یا "پستافه" و یا "پشت گرد" می گویند یک میله آهنی یا چوبی که بین چله ها بالای کوجی قرار دارد.


۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۵ ، ۱۹:۴۲
زهرا رونق زاده

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۵ ، ۰۲:۰۶
زهرا رونق زاده